نفت امروز / یادداشتی به قلم عبدالرسول جوادی بالاجاده
مردم و مجلس شورای اسلامی سهم مشارکت حداکثری برای تشکیل دولت وفاق را به شایستگی انجام دادند و رای بالای مردم در انتخابات ریاست جمهوری و بالاتر از آن اعتماد حداکثری نمایندگان مجلس شورای اسلامی برای کابینه دولت چهاردهم نمادی برجسته از وفاق ملی در همه ارکان حاکمیتی از مردم و مجلس بوده است . و این مشارکت و تعامل بستر ساز تشکیل دولت وفاق شد . حال که اعتماد بالای نمایندگان به کابینه با رای بسیار بالا و شاید تاریخ ساز مسئولیت بسیاری را بر دوش دولت چهاردهم گذاشته است و به همین شرایط انتظارات جامعه را از دولت وفاق بیشتر از گذشته کرده است . انتظار جامعه آن است تا در برابر این اعتماد ملی مردم و مجلس،اقداماتی در جهت بهبود شرایط اقتصادی کشور بعمل آید. دولت چهاردهم در شرایطی آغاز به کار کرد که چند ماه از شهادت رئیس جمهور شهید تا تشکیل دولت چهاردهم در یک سردرگمی مدیریتی به سر میبرد و سوءاستفاده کنندگان از این شرایط بر بازار آشفته داخلی هجوم تا توانستن قیمتهای کالاهای اساسی را به دلخواه افزایش دادند تا جائیکه مردم توان خرید حداقلی های زندگی را هم از دست دادند و سفره ها کوچک و کوچکتر و در حال جمع شدن است،گوشت متاعی دست نیافتنی و تجملاتی شد و مرغ پر پرواز به ۱۲۰ هزار تومان رسید و تخم مرغ هم از سفره بسیاری حذف شد و لبنیات و مواد شوینده آنقدر قد افراشتند که دستان اقشار آسیب پذیر جامعه به آنها نمیرسند. حمل و نقل هم بی کس و صاحب و ناظر شد و هر روز قیمتی جدید برای مردم نسخه میپیچند. همه ارکان حاکمیت خود را سرگرم انتخابات و آیین های آن کردند و رها کردن همه امور را،دولتیها به اینکه روزهای آخر خدمتشان هست اون تعهد اولیه را ندارند و امور بسیاری از کار جامعه مورد بی توجهی و بی مهری قرار گرفت . پزشکان همچنان بر سکوی پرتاب قیمت ویزیتها ایستادند تا میتوانند داروهای نایاب و کم یاب نسخه میپیچند و در پی آن دردمندان سرگردان بازار آشفته آن هستند . بیمارستانها هم گوی سبقت از پزشکان میبرند از قیمتهای خدمات پزشکی گران تا کمبود امکانات پزشکی در شهرهای کوچک میگوند و مردم سرگردان مدیریت اجرایی .... بازار سیاسی آشفته تر از همیشه شد همه فعالان جریانهای حامی در پی اتصال خود به بدنه دولت و دولتی های دولت سیزدهم هم گاهی به نعل میزنند و از توفیقات و دوران طلایی مدیریت میگوند و گاهی چشمی به امید دولت چهاردهم دوخته اند و یک شبه خود را حامی و همراه دولت وفاق می نامند و در پی کرسی های غنیمتی دولت چهاردهم سر از پا نمیشناسند و همه دولت یار شدن. مرزهای شرقی کشور را حصاری نیست و فراوانی مهاجرین مصیبت جدید بر کشور وارد ساخت . کشاورزان همچنان نگاهی امیدوارانه به پرداخت فروش تضمینی محصولات کشاورزی دارند که مورد بی مهری دولتمندان قرار دارند و عملا امیدها را برای توسعه کشاورزی در کشاورزان کشتند. صنعت نفت و پتروشیمی هم همچنان میدان تاخت و تاز خام فروشان قرار دارد و از اجرا و تحقق راهبرد رهبری از دهه ۹۰ تا کنون فاصله بسیار دارند و آنچه که برقرار است حقوق های نجومی مدیران و انتصاب مدیران غیر تخصصی در این صنعت و تا دلت بخواهد طرحهای ملی و فرا ملی رها شده که گاها عمری به بیش از یک دهه میرسند. آموزش و پرورش برای جامعه گران شد که اگر همچنان پیش رود هم باید فرزندان این کشور از تحصیل باز ماندند. مدیران مدارس خط کش برای فرزندان ایرانی گذاشتند که کلاسها پر شد و منطقه ما به آدرس سرکوچه ای مدرسه نمیخورد در عوض هر چه چشمت میخورد مهاجرین افغان و چه زیباست وقتی مدیران مدارس فرزندان را راهنمایی به مدارس غیر انتفاعی میکنند گویا اصول قانون اساسی را فراموش کردن که آموزش و پرورش برای همگان رایگان است. این بماند همه هزینه های جاری مدارس را هم اولیا باید پرداخت کنند . پس نقش وزارت آموزش و پرورش کجاست ؟ کسی نمیداند؟ ورزش که در کشور سیاسی شد بماند . تیمهای لیگ برتری هم زمین مناسب برای مسابقات ندارن و اماکن و تجهیزات ورزشی فقط برای پولدارا تعریف شده است .قیمتهای بالا باشگاهها توان استقاده همگان نیست. تجارت مرزی واژهای غریب در مرزها شد و همچنان کوله بری آنهم بدون هیچ حمایتی جریان دارد و هیچ فکری برای استفاده از این ظرفیت ملی مرزها برای آرامش بخشی و اشتغال پایدار و سالم در صنعت تجارت پدید نیامد. مردم نگرانتر از همیشه در پی گفتمان های جدید دولتی ها از افزایش نرخ سوخت و حاملهای انرژی تا واردات بی حساب و کتاب خودروهای دست دوم و سایر اقلام که تولید را در کشور خفه کرده است. آنهم برای دستیابی سودهای هنگفت عده ای تعیین شده در تجارت که عامل اصلی در عقب ماندگی تولید در کشور شدند. بماند و بماند هزاران درد درمان نشده، شاید دولت پزشکیان که جراحی را خوب میداند را توانی بر درمان آلام باشد.